داده‌های تحلیلی این یادداشت را بر اساس دو سخنرانی اشرف غنی استوار کرده‌ام: یک سخنرانی‌ که در جشن نوروز در بلخ و سخنرانی‌ دیگری که برای معرفی «وحید عمر» در ارگ انجام داد.

بخش اول

اشرف غنی معمولاً با ادبیات و لحن دورۀ جنگ و کارزارهای انتخاباتی صحبت می‌کند و سخنانش جنبۀ دفاعی و کنایه دارد. در ضمن، فریادهایش باعث می‌شود صدایش گوش‌خراش‌تر شود. شاید پرداختن به صدای یک فرد درست نباشد؛ زیرا جزء خصوصیات و ویژگی‌های شخصی‌ اوست، اما فکر می‌کنم اگر با لحن آرام‌تری صحبت کند، بهتر باشد. مردم با فریاد ‌زدن او نمی‌ترسند. رئیس‌جمهور نیز قرار نیست بر سَرِ مردم فریاد بزند. شاید این فریادزدن‌ها با روان‌شناختی شخصیتی او ارتباط یابد، اما چنین برخوردی با جامعه می‌تواند مسئله‌ای درخور بررسی باشد؛ زیرا رفتار و کردار رئیس‌جمهور نمی‌تواند به بحث ویژگی فردی و شخصیتی تقلیل یابد. به هر روی، از بحث فریاد ‌زدن اشرف غنی می‌گذریم؛ زیرا چاره‌ای نیست و ناچار فریاد ‌زدن آن جناب را تحمل می‌کنیم! از سوی دیگر، اطرافیان رئیس‌جمهور، او را شرطی کرده‌اند. اگر اشرف غنی فریاد زد، تشویق می‌کنند و اگر فریاد نزند، هرچند سخنی مهم نیز بگوید، تشویق نمی‌کنند.

بنابراین، آن جناب تصور می‌کند که فریاد ‌زدن موجب تأثیرگذاری بیشتر بر شنوندگان می‌شود؛ زیرا شنوندگان رئیس‌جمهور را پس از هر بار فریاد ‌زدن تشویق می‌کنند. رئیس‌جمهور نیز بعد از هر فریاد سکوت می‌کند تا تشویق شود. من به عنوان یک شهروند نسبت به کَرزی و هر سیاست‌مداری، به اشرف‌ غنی توجه بیشتری دارم. توجه من به دلیل هم‌سویی با اشرف غنی یا موافقت با برنامه‌های سیاسی‌، فرهنگی و... او نیست، بلکه به این دلیل است‌ که در عرصه‌های حکومت­داری موضع خاص خود را دارد و در استقرار موضع خود نسبت به کسی ملاحظه و مصلحتی ندارد. «هژمونی قومی در سیاست،» یکی از موضع‌های سیاسی اشرف غنی است که از ارگ تا کابینه و... قابل مشاهده است و هر روز بر گسترۀ این هژمونی قومی افزوده می‌شود. از ظاهر امر چنین برمی‌آید که اشرف غنی در سیاست بیرون از هژمونی قومی به افراد اقوام دیگر اعتمادی ندارد. بنابراین، با برنامه‌ریزی، صلاحیت وزیران اقوام دیگر را دور می‌زند یا آن‌ها را از وزارت برکنار می‌کند و افراد مورد اعتماد خود را بر اساس توسعۀ هژمونی قومی تعیین می‌کند. وزیران هزاره از جمله قربانی‌های این هژمونی بودند که حذف شدند، اما صلاحیت وزیران اقوام دیگر، به‌ویژه تاجیک‌ها را به‌گونه‌ای از درون ارگ یا از داخل همان وزارت دور زد و محدود کرد. یک رئیس‌جمهور این حق را دارد که کابینۀ مورد اعتماد خود را تشکیل دهد، اما بهتر است مناسبات اجتماعی و سیاسی کشور را از نظر ملّی در نظر گیرد و افراد مورد اعتماد خود را با ملاحظه‌های ملّی وارد کابینه و نهادهای دولتی سازد. اشرف‌ غنی برنامه‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نسبتاً مشخصی دارد، اما کَرزی و گروه او در دو دورۀ حکومت‌داری هیچ برنامه‌ای‌ نداشتند. حکومت‌داری کَرزی بین ارباب‌ها و.. تقسیم شده بود و هر کس سهم خود را داشت و این سهمیه‌بندی از بالا به پایین رعایت می‌شد. بنابراین، در یک‌ونیم دهه حکومت‌داری کَرزی، کمک‌ها و مهم‌تر از همه، زمان و فرصت برای نهادسازی و حکومت‌داری به هدر رفت. من صلاحیت ندارم که برنامه‌های اقتصادی و... اشرف‌ غنی را تحلیل و نقد کنم؛ لازم است کارشناسان اقتصادی و... برنامه‌های حکومت­داری اشرف‌ غنی را طبق صلاحیت علمی خود بررسی کنند. بنابراین، در این یادداشت، به بررسی سیاست‌گذاری فرهنگی اشرف‌ غنی می‌پردازم.

داده‌های تحلیلی این یادداشت را بر اساس دو سخنرانی اشرف غنی استوار کرده‌ام: یک سخنرانی‌ که در جشن نوروز در بلخ و سخنرانی‌ دیگری که برای معرفی «وحید عمر» در ارگ انجام داد. سیاست‌گذاری فرهنگی اشرف غنی مشخص است. مشخص ‌بودن سیاست‌گذاری فرهنگی به مراتب از نامشخص ‌بودن آن بهتر است. برای همین مشخص ‌بودن مواضع‌ کلان اقتصادی، سیاسی و فرهنگی اشرف غنی، باید به این موضع‌ها اعتنا کرد. اگر موافق هستیم، حمایت کنیم و اگر با آن‌ها مخالفیم، انتقاد کنیم، به چالش بکشیم و پیشنهاد خود را در همان عرصه مشخص کنیم تا جامعه بداند که ما چرا از برنامه‌های اشرف غنی انتقاد داریم و نظر ما به صورت مشخص دربارۀ این برنامه چیست. در غیر این صورت، اشرف غنی حق خواهد داشت که برنامۀ خود را به ‌عنوان شخص اول حکومت پیاده کند.

واقعیت این است‌ که افغانستان با وجود داشتن اقوام متفاوت، چهار قوم دارد که نسبت جمعیتی و نفوس آن‌ها مساوی و برابر است. این چهار قوم عبارتند از: پشتون، تاجیک، هزاره و ازبک. از نظر زبان، بیشترین جمعیت زبانی و فرهنگی را فارسی‌زبانان تشکیل می‌دهند که زبان ازبکی و پشتو در اقلیت قرار می‌گیرد. از نظر مذهب، بیشینه جمعیت مذهبی را مذهب اهل سنّت تشکیل می‌دهد و مذهب شیعه در اقلیت است. از نظر نفوس قومی، هیچ قومی در افغانستان بیش از %۳۰ جمعیت ندارد. از آنجا ‌که قدرت سیاسی همیشه در اختیار افرادی از قوم پشتون افغانستان بوده‌، بیشینه جمعیت فرهنگی و زبانی را که فرهنگ و ادبیات زبان فارسی است، نمی‌پذیرند، به گونه‌ای که در قدرت سیاسی نیز هژمونی قومی مطرح است و ازاین‌رو، تلاش می‌شود تا در مناسبات زبانی و فرهنگی نیز این هژمونی رعایت گردد و با هم منطبق شود. اما مشکل اینجاست‌ که زبان و ادبیات فارسی بر واقعیت فرهنگی و مناسبات زبانی جامعۀ افغانستان در عرصه های سیاسی، آموزشی، اقتصادی و سایر مراودات مردمی تأثیر می­ گذارد و گفتمان غالب فرهنگی در افغانستان و منطقه است. بنابراین، بیش از صد سال است که هرچه سیاست‌مداران قوم پشتون افغانستان تلاش کرده‌اند، نتوانسته‌اند این گفتمان غالب فرهنگی و زبانی را در افغانستان عقب برانند و هژمونی فرهنگی زبان پشتو را به عنوان گفتمان غالب مطرح کنند. قوم پشتون یکی از اقوام ایرانی و زبان پشتو نیز یکی از زبان‌های ایرانی است. اما در بین زبان‌های ایرانی، این زبان جایگاه و پیشینۀ فرهنگی زبان فارسی را ندارد؛ زیرا مانند زبان‌های کُردی، بلوچی و سایر زبان‌های ایرانی، یک زبان قومی است نه زبان بیناقومی. اما از آنجا که زبان پشتو یکی از زبان‌های رسمی کشور است، باید تقویت، و برای توسعۀ این زبان فرهنگ‌سازی شود. نیاز است زبان ازبکی نیز رسمی گردد و در کنار زبان فارسی و پشتو از زبان‌های رسمی کشور به شمار آید، اما سیاست‌گذاری‌های فرهنگی کشور نباید به طور مشخص در راستای تقویت یک زبان خاص و حذف زبان دیگر باشد. در افغانستان و منطقه، زبان فارسی گفتمان غالب فرهنگی را شکل می‌دهد. بنابراین، مناسبات فرهنگی و بشری نیز بنا به روایت‌های ادبی و فرهنگی این زبان در افغانستان، رواج بیشتری دارد. اما حکومت برخلاف واقعیت فرهنگی، و زبانی کشور و نیز خلاف جامعه‌شناختی فرهنگی و زبانی کشور، می‌خواهد برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری فرهنگی و زبانی را مدیریت کند که این مدیریت به جایی نمی‌رسد، اما می‌تواند موجب حساسیت سیاسی در سایر مناسبات حکومت‌داری در افغانستان شود. اگر دربارۀ عدم شکل‌گیری یک نظام باثبات سیاسی در افغانستان از نظر فرهنگی تحقیق شود، شاید دیده شود که چگونه هژمونی‌سازی فرهنگی و زبانی قومیتی بر سیاست‌گذاری کلّی در کشور تأثیر منفی گذاشته و مانع از شکل‌گیری نظام‌ باثبات سیاسی شده‌است و باعث شده که مردم افغانستان از نظر فرهنگی به وحدت ملی نرسند.

سیاست‌گذاری فرهنگی و زبانی اشرف غنی این است که زبان فارسی و دری را جدا کند و بگوید که زبان فارسی، زبان ایرانیان است و زبان دری، زبانی در افغانستان است. شاید بپرسید با توجه به اینکه زبان فارسی به ‌نام زبان دری جایگاه خود را دارد، این جدایی دری و فارسی چه نفعی برای هژمونی‌سازی فرهنگی اشرف غنی دارد؟! پاسخ این است که اشرف غنی با جدا کردن فارسی و دری به دو زبان می‌تواند به توسعه و جایگزینی هژمونی فرهنگی مورد نظر خود بپردازد. سال‌هاست ‌که برنامۀ جدایی فارسی و دری جریان دارد. نخست قرار بود که زبان فارسی حذف شود و برنامۀ فرهنگی و زبانی «محمود طرزی» جایگزین شود. محمود طرزی معمولاً در نوشته‌های خود از زبانی به‌ نام زبان افغانی صحبت می‌کند و می‌گوید که زبان فارسی، زبان ایرانیان است و در افغانستان وارد شده‌است، باید این زبان کنار گذاشته شود و زبان افغانی که زبان نیاکان ماست، رواج یابد. در سال ۱۳۱۵، فرمانی از سوی حکومت صادر شد که در مدت سه سال همۀ مأموران لشکری و کشوری مکلف به یادگیری اجباری زبان افغانی شدند تا در محاوره و نگارش فقط از زبان افغانی استفاده شود. در دوره‌ای هم آموزش معارف به زبان پشتو سراسری شد. کتاب‌های مکتب به پشتو چاپ و در سراسر کشور توزیع شد، اما از نظر اجتماعی، فرهنگی و مناسبات منابع بشری، این برنامه اقبال جایگزینی نیافت. بنابراین، تصمیم گرفته شد که زبان پارسی دری را به‌ صورت پارسی و دری جدا کنند. پارسی را ایرانی، و دری را زبانی در افغانستان بدانند. این در حالی‌ است که پارسی دری را به هر اسمی یاد کنیم، یک زبان است. در لویه‌ جرگۀ ۱۳۴۲، تلاش شد که تنها زبان پشتو در قانون، زبان رسمی دولت باشد، اما این اقدام مورد اعتراض جرگه قرار گرفت. قرار بر این شد که زبان پارسی نیز زبان رسمی باشد، اما با این شرط که زبان فارسی و دری جداست. بنابراین، نام زبان فارسی در این قانون، دری شد. پرسش اینجاست که چرا حکومت در قبال فرهنگ و زبان مردم کشور مدارایی ندارد و چگونه و چرا به خود حق می‌دهد که به زبان و فرهنگ مردم مداخله کند؟! ملت باید دربارۀ این پرسش فکر کند!

اشرف غنی چند هژمونی فرهنگی را در کنار هم به پیش می‌برد. اصولاً پیشبرد و جایگزینی این هژمونی‌ها یک هدف کلان فرهنگی را در سیاست‌گذاری هژمونی فرهنگی دنبال می‌کند که آن سیاست کلان فرهنگی، تشکیل هویت ملّی بر اساس هژمونی قومی است. اشرف غنی قانون ثبت احوال نفوس را دور زد و آن قانون را به تعلیق درآورد، برای اینکه باید در شناسنامه از هویت ملّی و سیاسی شهروندان با ‌نام «افغان» یاد شود، در حالی ‌که نسبت به «افغان» خوانده ‌شدن همة مردم افغانستان، اعتراض‌های گسترده‌ای وجود دارد؛ زیرا اعتراض‌کنندگان بر این نظر هستند که «افغان» نام قوم پشتون افغانستان است. برای اینکه اشرف غنی بتواند این هویت «افغان» را به عنوان هویت ملّی بقبولاند، نیاز است که پیش از آن از بار فرهنگی زبان فارسی و جشن‌های ملّی، مانند نوروز بکاهد؛ زیرا گفتمان غالب فرهنگی و معرفتی زبان فارسی و جشن‌های فرهنگی، مانند نوروز می‌تواند از نظر فرهنگی مانع هویت‌سازی ملّی بر اساس هژمونی قومی‌ شود که اشرف غنی جایگزینی آن را در نظر دارد. اشرف غنی ضمن سخنرانی خود در بلخ نشان داد که از این گفتمان فرهنگی غالب که در فرهنگ مردم افغانستان پیشینه دارد، هراس دارد و می‌خواهد این گفتمان را کم‌رنگ کند. در این سخنرانی که در جشن نوروز و آغاز سال نو در بلخ ارائه شد، او به ‌عنوان رئیس‌جمهور افغانستان باید به پیشینۀ جشن نوروز و به جایگاه و پیشینۀ فرهنگی بلخ در افغانستان و منطقه می‌پرداخت، اما وی از پیشینۀ فرهنگی بلخ در پیش از اسلام و جایگاه این ولایت در شکل‌گیری فرهنگ آریایی، دین زرتشتی و نیز در شکل‌گیری جشن نوروز هیچ سخن نگفت.

بخش دوم

در بیشتر روایت‌ها، به‌ویژه در شاهنامه، خاستگاه جشن نوروز، بلخ است؛ زیرا جشن نوروز مصادف با تاج‌پوشی و تخت‌نشینی جمشید، پادشاه بلخ و ایران آن زمان است. دین زرتشتی، کتاب اوستا و زرتشت در فرهنگ بشری اعتبار جهانی دارد که این هر سه رویداد نیز با بلخ ارتباط پیدا می‌کند. بلخ با این رویدادهای بشری است که بلخ شده‌است و اهمیت فرهنگی و تاریخی پیدا کرده‌است. جناب غنی در سخنرانی خود پیشینۀ فرهنگی و تاریخی بلخ را به «شاه اولیا» تقلیل داد و گفت اگر بلخ برکت، آبرو و عزتی دارد، با حضور شاه اولیا، شیر خدا، حضرت علی(ع) ارتباط دارد. اگر دقیق به فرهنگ درفش بلند کردن در جشن نوروز بلخ توجه شود، معلوم خواهد شد که این درفش بلند کردن به فرهنگ عرب، اسلام و شاه اولیا هیچ ارتباطی ندارد؛ زیرا این فرهنگ مربوط به پیش از اسلام و آریایی است ‌که در دورۀ اسلامی به ‌نوعی مطابقت فرهنگی پیدا کرده‌است تا حفظ شود. اینکه اشرف غنی فقط تأکید به شاه اولیا کرد و از پیشینۀ فرهنگی جشن نوروز در بلخ و جایگاه بلخ در فرهنگ آریایی سخن نگفت، تصادفی نبود، بلکه سنجیده‌ بود و به منشور فرهنگی اشرف غنی در سیاست‌گذاری فرهنگی ارتباط داشت.

مورد دوم در این سخنرانی این بود که اشرف غنی از سال نو نام برد، اما از جشن نوروز نام نبرد. سال نو می‌تواند یک رویداد طبیعی باشد، اما جشن نوروز یک مناسبت و رویداد فرهنگی است. بنابراین، سال نو و جشن نوروز از سویی می‌توانند از هم جدا باشند و از سویی، به ‌هم ارتباط داشته ‌باشند. جدایی سال نو و جشن نوروز به عنوان یک رویداد طبیعی و مناسبت فرهنگی، مشخص است. اگر مناسبت فرهنگی جشن نوروز را نداشتیم، باز هم سال تغییر می‌کرد و نو می‌شد، اما جشن نوروز یک مناسبت فرهنگی است که مصادف با سال نو است. بنابراین، به این مصادف ‌بودن با سال نو ارتباط دارد. اینکه اشرف غنی سال نو را به مردم افغانستان تبریک گفت و جشن نوروز را به ایران، تاجیکستان و کشورهای آسیای میانه، این تبریک خیلی معنادار بود؛ بدین معنی که در افغانستان سال نو شده‌است، اما جشن نوروز از ما نیست و به ما ارتباطی ندارد. جشن نوروز از آنِ ایران، تاجیکستان و... است. در حقیقت، چنین برخوردی با جشن‌ها و فرهنگ‌های مردمی در افغانستان، آن هم از سوی رئیس‌جمهور افغانستان، فرهنگ‌ستیزانه و توهین‌آمیز برای مردم افغانستان بود.

در این سخنرانی، اشرف غنی بر اشتراک‌های تاریخی و فرهنگی با کشورهای آسیای میانه تأکید کرد و از روابط و فرهنگ مشترک افغانستان و ایران یادی نکرد. این برخورد نیز معنادار است؛ زیرا اشرف غنی منبع گفتمان غالب فرهنگی زبان و ادبیات فارسی را در ایران می‌داند و بر این باور است که هرچه روابط فرهنگی بین افغانستان و ایران بیشتر ‌باشد، این گفتمان نیز توسعه و تقویت بیشتری می‌یابد. جداسازی زبان فارسی دری به فارسی و دری نیز بنا بر این هدف صورت می‌گیرد که حکومت بتواند مرزی ایجاد کند و بگوید این واژه فارسی و ایرانی، و آن واژه دری و افغانی است؛ چنان‌که معمولاً از طرف حکومت با چنین قضاوت‌هایی روبه‌رو بوده‌ایم. وزیر اطلاعات و فرهنگ دورۀ کَرزی، نگارستان را از «نگارستان ملّی» برداشت و گفت که به‌ جای آن، «گالری ملّی» بگویید. تأکید او این بود که «نگارستان فارسی»، ایرانی و کفری است، اما «گالری»، افغانی و مسلمانی است. در صورتی ‌که جناب اشرف غنی بتواند فارسی و دری را به عنوان دو زبان از هم جدا کند، آنگاه می‌تواند در واژه‌گزینی دخالت نماید و بگوید که این واژه فارسی است. بنابراین، استفاده از واژه‌های فارسی، تجاوز فرهنگ بیگانه است، به طوری‌ که معمولاً این برخورد صورت می‌گیرد؛ مثلاً اینکه دانشگاه و... واژه‌های فارسی هستند. در روزهای اخیر، نام «خیابان» را از خیابان‌های هرات برداشته‌اند، با این بهانه که این واژه فارسی است و به جای آن، از واژۀ دری «سرک» استفاده می‌نمایند، در حالی ‌که «سرک» واژه‌ای هندی است!

با فرهنگ‌های مردمی و با گفتمان‌های غالب فرهنگی در منطقه، تنها طالبان و داعش مخالف نیستند، بلکه هر گروهی ‌که قصد هژمونی‌های قومی، مذهبی و ایدئولوژیک را در منطقه دارد، با آن مخالف است. اگر طالبان و داعش می‌گویند که جشن نوروز و... اسلامی نیست، در واقع، مخالف جشن نوروز و فرهنگ‌های مردمی هستند. چرا حکومت شوروی مخالف برگزاری جشن نوروز در تاجیکستان و آسیای میانه بود؟ در حالی که شوروی مخالف اسلام بود. این جشن که اسلامی و مذهبی نیست! پس چرا شوروی مخالف آن بود؟ مخالفت شوروی، داعش، طالبان و هر حکومت و قدرتی با جشن نوروز برای از بین بردن گفتمان فرهنگ غالب مردمی در کشور است؛ زیرا تا مردم کشور گفتمان‌های فرهنگی غالب داشته‌ باشند، کسانی ‌که قصد هژمونی‌سازی با هر پیش‌فرضی داشته ‌باشند، نمی‌توانند هژمونی فرهنگی مورد نظر خود را جایگزین کنند. اشرف غنی در معرفی «وحید عمر»، باز هم سال نو را به مردم افغانستان تبریک گفت و نه نوروز را! وی دربارۀ زبان دری در افغانستان صحبت کرد و گفت زبان دری متعلق به افغانستان است و زبان ایرانی‌ها پهلوی بود و... . منظور رئیس‌جمهور، بحث جداسازی فارسی دری به دو زبان بود. اما در این سخنرانی دربارۀ دری و پهلوی به‌کلّی اشتباه سخن گفت، به گونه‌ای که اساس علمی نداشت. در معرفی کسی که مشاور روابط فرهنگی نیست، چه لازم بود که از تاریخ زبان‌ها صحبت کند. مهم‌تر از همه، اگر قرار است‌ که رئیس‌جمهور دربارۀ موضوعی صحبت کند، از نظر اخلاقی باید درست و دقیق سخن بگوید. یک رئیس‌جمهور، یک پادشاه، یک مسئول از نظر اخلاقی نباید نادرست صحبت کند. اشرف غنی در این سخنرانی تأکید کرد که باید صدسالگی استقلال افغانستان جشن گرفته شود، بناهای روزگار امان‌الله خان ساخته شود، از زبان دری نیز پاسداشت شود تا بتوانیم هویت ملّی و فرهنگ ملّی را تعریف کنیم و روشن سازیم. ساختن بناهای دوران امان‌الله خان، برگزاری جشن استقلال و پاسداشت زبان دری با هم چه ارتباطی دارند؟! فکر می‌کنم که جناب رئیس‌جمهور به نوعی می‌خواهد این نشانه‌ها را به‌ هم پیوند دهد و برنامة فرهنگی ناتمام دورۀ امانی را تمام کند که به وسیلة محمود طرزی تدوین شده بود. محمود طرزی از زبانی به ‌نام «افغانی» صحبت می‌کرد، در حالی ‌که زبانی به این نام موجود نیست و منظور محمود طرزی از زبان افغانی، زبان پشتو بود. وی می‌خواست هویت افغانی را از نظر سیاسی بر همۀ اقوام افغانستان تعمیم و برتری دهد. بنابراین، این هویت باید زبانی به‌ نام خود نیز داشته ‌باشد که زبان افغانی بود. جناب اشرف غنی برای ساختن هویت سیاسی افغانی و تعمیم زبان افغانی نیاز به محدودیت زبان فارسی دارد و در صورتی ‌که زبان فارسی و دری به دو زبان جدا نشود، این محدودیت ممکن نیست. هنگامی ‌که زبان دری از فارسی جدا شد، موارد فرهنگی بسیاری نیز از این زبان برداشته می‌شود و آنگاه گفته می‌شود که این موارد فرهنگی، شخصیت‌های فرهنگی و... متعلق به زبان و ادبیات فارسی است و به ادبیات دری تعلق نمی‌گیرد. چرا شما موارد فرهنگی و... بیگانه را وارد زبان دری می‌کنید؟! نگرانی اشرف غنی برای ساختن هویت ملّی، فرهنگ ملّی و... قابل درک و اعتناست. باید یک دولت و ملت، هویت سیاسی و فرهنگی خود را داشته ‌باشد، اما مهم این است ‌که این هویت ملّی و فرهنگی چگونه و بر اساس کدام مؤلفه‌ها شکل بگیرد؟ برای شکل‌گیری هویت و فرهنگ ملّی باید جامعه‌شناختی فرهنگی، اجتماعی و قومی افغانستان نیز در نظر گرفته شود و هویت و فرهنگ ملّی باید بر این اساس شکل گیرد. جشن نوروز که یکی از جشن‌های ملّی و مردمی کشور است، مورد بی‌مهری قرار می‌گیرد. رئیس‌جمهور چگونه و با چه عناصری فرهنگ ملّی را می‌سازد؟! معمولاً اشرف غنی از تاریخ پنج‌هزارساله سخن می‌گوید. بهتر است از ایشان بپرسیم که عناصر و نشانه‌های تاریخ پنج‌هزارسالة این کشور چیست؟ جشن نوروز که یکی از عناصر فرهنگی پنج‌هزارسالۀ مردم این سرزمین است، حکومت یادی از آن نمی‌کند! رئیس‌جمهور می‌خواهد به‌ نوعی وانمود کند که جشن نوروز به ما تعلق ندارد و متعلق به فرهنگ ایرانی، تاجیکی و... است. از تبریک ‌گفتن او هم مشخص بود که چه منظوری دارد. زبان فارسی و عناصر فرهنگی و معرفتی زبان فارسی از مهم‌ترین عناصر فرهنگی مردم افغانستان است. هنگامی ‌که بخواهیم زبان و ادبیات فارسی و عناصر فرهنگی و معرفتی این زبان را بیگانه قلمداد کنیم و زبانی تازه به ‌نام زبان دری تأسیس کنیم تا با این نامگذاری بارِ ادبی و فرهنگی زبان فارسی را از دوش این زبان برداریم، در واقع، با دری خواندن زبان فارسی می‌خواهیم زبان فارسی را از عناصر فرهنگی هزارسالة آن تهی کنیم و نام آن را دری بگذاریم. فکر نمی‌کنم این گونه برخوردهای فرهنگی به جایی برسد؛ چراکه اگر می‌رسید، در این صد سال می‌رسید. بنابراین، بهتر است با تشخیص عناصر فرهنگی مردم افغانستان، هویت ملّی و فرهنگی آنان شکل بگیرد. ازاین‌رو، هر گونه برخورد سیاسی و ایدئولوژیک که بر اساس هژمونی‌سازی فرهنگ قومی برای ساختن هویت و فرهنگ ملّی صورت بگیرد، نتیجه‌ای مطلوب نخواهد داشت. بهتر است ‌که هویت و فرهنگ ملّی افغانستان بنا بر واقعیت‌های متکثر فرهنگی آن شکل بگیرد. زبان، ادبیات و فرهنگ پشتو جایگاه خود را در هویت و فرهنگ ملّی داشته باشد؛ زبان و ادبیات فارسی، فرهنگ تاجیک و هزاره، و فرهنگ و زبان ازبک‌ نیز جایگاه خود را داشته ‌باشند؛ به عبارتی، زبان و فرهنگ هر قومی در افغانستان باید نقش خود را در شکل‌گیری هویت و فرهنگ ملّی ایفا کند. این معنا ندارد که زبان فارسی را به دو زبان، یعنی فارسی و دری جدا کنیم، جشن نوروز و سایر مناسبت­های فرهنگی را کنار بگذاریم تا بر اساس یک هژمونی فرهنگ قومی، هویت و فرهنگ ملّی را بسازیم. تاکنون این ‌گونه برخوردها نتیجه‌ای نداده‌است و نخواهد داد. هویت و فرهنگ ملّی به مرمت، ترمیم و وحدت نیاز دارد، نه به کنار گذاشتن و حذف ‌کردن. هویت و فرهنگ ملّی را باید بر اساس نظریۀ فرهنگ‌شناسی و جامعه‌شناسی مدرنِ ملّی بسازیم که بر نظریۀ «وحدت در کثرت» استوار است. در روزگار معاصر باید دولت‌ـ ملت ساخت، نه ملت‌ـ دولت. دولت‌ـ ملت‌ها اقوام و فرهنگ‌های متفاوتی دارند، اما ملت‌ـ دولت‌ها بر اساس فرهنگ یک ملیت و قوم ساخته می‌شود؛ زیرا فرهنگ یک قوم و ملیت مقدم بر دولت‌سازی است، در حالی ‌که در نظریۀ سیاسی دولت‌ـ ملت، پیش‌فرض این است ‌که دولت دارای اقوام، گروه‌ها و صنف‌های متفاوت اجتماعی و فرهنگی است و باید با در نظرگیری همۀ این تفاوت‌ها در دولت‌ـ ملت سیاسی، هویت و فرهنگ ملّی را ساخت. پیشنهاد این است ‌که جناب اشرف غنی در ساختن هویت و فرهنگ ملّی مانند نظام‌های قبلی رفتار نکند و تجربه‌های ناکام آنان را تکرار ننماید. بهتر است در ساختن هویت و فرهنگ ملّی، هر گونه حسرت و نوستالژی قومی و... کنار گذاشته شود و بنا بر دریافت‌های جامعه‌شناسی، مردم‌شناسی و فرهنگ‌شناسی معاصر به ساختن هویت و فرهنگ ملّی پرداخته شود تا وحدت ملّی مردم افغانستان تأمین و حفظ شود.

منبع:

Mandegar Daily- ۱ April ۲۰۱۹

یعقوب یسنا

کد خبر 395

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 2 =